رفاقت یعنی چی؟؟؟؟

 

رفاقت یعنی یه دنیا صبر که پای یه نفر به اسم رفیق می ذاری و اون بعد این همه صبر فکر می

 کنه خیلی

بچه با حالیه.میاد تمام چیزایی که تو زندگیش از دست داده به پای تو میذاره و همه شونو با پتک

 میزنه تو

 سرت...بعد می پرسه:ناراحت شدی؟!!!

 

رفاقت یعنی هزار کیلومتر رو بخاطر یه نفر به اسم رفیق بکوبی و محل زندگیتو بخاطرش تغییر

 بدی،ولی حتی

 

 بود و نبود تو واسش هیچ فرقی نکنه.

 

رفاقت یعنی یه نفر به اسم رفیق،وقتی دلتو می شکنه تو چیزی نگی و تو خودت بکشنی و جلوی

 روش فقط

یه لبخند پر از بغض بزنی،و بغض خودت رو تو تنهایی بشکنی تا اون نفهمه دلت شکسته و

 دلگیر نشه؛اما

وقتی تو کوچکترین اشتباهی می کنی،زمین و زمان رو بهم میریزه که:تو اصلا لیاقت رفاقت با

من رو

 نداری...

رفاقت یعنی با تمام خصوصیات بد و خوب یه نفر به اسم رفیق بسازی ولی اون هر روز بهت یه

 انگ

بزنه...یه روز بهت بگه افسرده،یه روز بگه بی درد و سرخوش،یه روز بگه...

 

رفاقت یعنی وقتی دیگه صبرت از کارای یه نفر به اسم رفیق تموم میشه و تصمیم به ترک اون

 میگیری،بهت

بگه:تو بجز من هیچ رفیقی نداری،تو بجز اینجا جایی رو نداری که بری...یا هم بهت بگه:چقد کم

 

صبری...توقعاتت زیاده...جنبه هیچی نداری...

رفاقت یعنی با همه این دلخوریات،وقتی به این فکر می کنی که میخوای از یه نفر به اسم رفیق

 دل

بکنی،بغض گلوت رو محکم فشار بده و اجازه نفس کشیدن بهت نده...

 

رفاقت یعنی با تمام وجودت،تمام دلخوریاتو از یه نفر به اسم رفیق بریزی دور و چشماتو رو تمام

 کار هاش

 ببندی...هرچند اون اصلا به فکر تو نباشه...

 

به نظر تو،رفاقت یعنی چی؟

 

جای او خالی است...

 

در تگنای اتاقی تاریک

 

خیره به تصویری از وجود یک مردم...

مردی از سایه سار تنهایی

اشنای دیرینه دلتنگم...

مردی با یک نگاه رو حانی

وسعت قلب پاکش دروجودم...همیشه جاودانی

دلم برایش همیشه بی تاب است

وعروس چشم هایم...خیس از وجود پر رازش

وهنوز هم زنده است...گرچه می گویند او دیگر نیست

مردی از مردهای زندگی اکنون ...جایش در کنار دخترش خالی است..

 

 

بخشندگی انتشار بوی خوش بنفشه بر ته کفشی است که لگد مالش کرده اند..

 

مهم اتفاق نیست...بلکه چگونگی دیدن ان اتفاق است.

 

 

ماموریت شما در زندگی "بی مشکل زیستن" نیست با"انگیزه زیستن"است...

 

 

 

اگر ای دوست، تحمل بنمایی...

همچو  خاری که شود همدم گل...

با تو تا مرز شکفتن،با تو تا سبز شدن...

آن طرفتر حتی...با تو تا زرد شدن...

می مانم.

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست....

 

ودلم بس تنگ است...

 

بی خیالی سپر هر درد است...

 

باز هم می خندم....باز هم می خندم...

 

که غم از رو برود....

 

 

فقر ...چیست؟؟؟؟؟

فقر ، چيزي را " نداشتن " است،

ولي،آن چيز پول نيست .....

طلاو غذا نیست ...

فقر، گرسنگي نيست .....

فقر، عرياني هم نيست...
...

فقر، همان گرد و خاكي است

كه بر كتابهاي فروش نرفتۀ يك

كتابفروشي مي نشيند ......

فقر، تيغه هاي برندۀ ماشين بازيافت

است،كه روزنامه هاي برگشتي را

خرد مي‌كند...

فقر ، كتیبۀ سه هزار ساله‌ای است

كه روی آن یادگاری نوشته‌اند...

فقر، پوست موزي است

كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته

مي‌شود .....

فقر ، همه جا سر می‌كشد ...

فقر، شب را " بي غذا " سر كردن نيست

فقر، روز را " بي انديشه" به سر

بردن است..... .

 


تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام

دکتر شریعتی میگه وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن !! خاموش باش قرن ها نالیدن به کجا انجامید ؟؟ تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی .....

بازم همین دکتر علی شریعتی میگن : خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال ما خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت, از این بودن از این بدعت, خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است....

مادر عاشق بی توقع

 

اگر می خواهید مهر خدا را حس کنیدبه رفتار یک مادر وبه عشق او نسبت به فرزندش نگاه کنید .

مادر همان روح پنهان هستی است که خوبی های فراموش شده را به یاد بشر می اندازد.

 

نگاه مادر معجزه می کند.می دانید چرا ؟چون شبیه نگاه خداوند است......

 

 

دنیایم برای تو....

مادرم...کاش میتوانستم یکبار دیگر خنده ای بر لبانت بنشانم که از ته دل باشد بدون اه کشیدن...بدون جمع شدن اشک تو چشات...

 

عزیز دلم ...حاضرم دنیامو بدم تا دلخوشی گذشته رو مهمون دلت کنم..

 

حاضرم دنیامو بدم تا دوباره لبخند رو لبات بشینه واه سوزناک از نهادت بر نیاد..

چه کنم که عاجزم از اینکه دل سوخته از نامرادی های روزگار را التیامی نیست ونمی توانم برای نگاه منتظرت پاسخی بیابم...

اشک هایت را که در فراق عزیزت بر گونه جاری می کنی می بوسم

وبرایت صبوری ارزو می کنم همراه با طول عمر وصحت وجود ای خورسید تابناک زندگیم.....روزت مبارک

مادر...

 

به من گفته بودن عشق رادر جایی می توان یافت که زندگی باشد،که زیبایی باشد.

 گفته بودند: عشق در روییدن است،در دل سپردن است،

من به جست وجوی عشق بر امدم وان رادر رویاندن دیدم،در زندگی بخشیدن،

عشق رادر جان کسی یافتم که وجودش رافداکارانه ایثار کرد،تا تجسم عشقش،خورشید تابناک حیات دیگری باشد.

ان کس که تمامی شادیهای دنیا رادر شنیدن ضربانهای قلب کودکش خلاصه کرد.

کسی که خداوند ماهتاب عشق در زمینش نامید .

من عشق را درتلالو چشمان کسی یافتم که اولین گامهای کودکش رابه تماشا نشسته بود.

عشق رادر دستان لرزان کسی دیدم که پیشانی تبدارفرزندش رانوازش می کرد.

من عشق رادر اغوش گرمی دیدم که همواره گرم وگشوده وپذیرااست،وقلبی که هرگز ازتپیدن،تنها برای دیگری باز نمی ایستد.

اری عشق،منتهای عشق،این است،فرشته بودن ،اما بالهای خود را به دیگری بخشیدن.

عشق این است : مادر بودن

باتقدیم به مادرم وتمام مادران عاشق .........

دلتنگی....

 

تا کجای قصه ها باید زدلتنگی نوشت؟؟؟؟

تابه  کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت!!!!!!

 

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟؟؟؟؟؟؟

 

یا فقط با گریه های بی قرار ارام شد؟؟؟؟؟؟

 

بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟؟؟؟؟؟

 

خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار!!!!!!!